کد مطلب:27702
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:28
چه دلايلي بر شهود باطن گناه بوسيله علي(ع) وجود دارد؟
به عنوان نمونه برخي تعبيرهاي عارفانه كه نشان اطلاع آن حضرت(ع) از باطن گناه و درون عصيان است ارائه ميشود:
الف: باطنِ حكومت هوس محور
امامت ملكوتي همچون عطاي ويژه الهي و مخصوص انسان كامل بيغطاء است، نه در غدير آمد و نه در سقيفه رفت؛ زيرا چنان منزلت تكويني برتر از نصب تشريعي است و هرگز قابل غصب سياسي هم نيست. امامت مُلْكي و تشريعي چون عصاي چوبين است كه راهنماي الهي آن را «نصب» ميكند و راهزن بشري آن را «غصب» ميكند و تكيهگاه اساسي علوي كه صاحب مقام كشف غطاء بود، عطاي تكويني بود نه عصاي تشريعي، ليكن درباره همين عصاي تشريعي نصب شده فرمود: «أَما وَالّذي فَلق الحَبّة وَبرأ النَسمَة، لَولا حُضُور الحاضر و قيام الحجّة بوجود الناصر، و ما أَخذ اللهُ عَلي العُلماء أن لا يُقارّوا علي كِظَّةِ ظالمٍ ولا سَغَبِ مظلوم، لأَلْقَيْتُ حبلها علي غاربها و لسَقَيْتُ آخرها بِكَأس أوّلها و لألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عِفطة عنزٍ» (نهج البلاغه، خطبه3، بند16). حكومت وقتي حق مدار و عدل محور نبود و سياست هنگامي كه حقيقت مدار و معدلت محور نبود، هوا مدار و هوس محور خواهد بود و در اين محدوده جز متاع كاسد و كالاي فاسد دنيا كه همان لهو و لعب است يافت نميشود و باطن چنين بازيچهاي جز آب بيني بُزْ نخواهد بود؛ يعني اگر هوا مجسّم گردد و هوس متمثل شود به صورت «عفطة عنز» و آب بيني بز ظهور ميكند و اين بينش عرفاني و گزارش عارفانه نشان درونبيني و باطن نگري علوي(ع) است؛ زيرا وي بر اثر عصمتْ منزّه از آن است كه شاعرانه بر مدار «أحسنه أكذبه»، اغراق نابجا و مبالغه ناصواب را روا بداند و در گفتار يا نوشتار خويش خيال مدارانه كالاي كاسد اغراق را رواج دهد.
ب: باطنِ اعتبارهاي وهمي
دنيا به معناي حيات طبيعي از آيات خداست و با زيبايي ويژه آفريده شده و هيچ فتوري در اركان و فطوري در عناصر و قصوري در اجزاي آن راه ندارد؛ زيرا صنع متقَن الهي است و از اين جهت مَتْجَر اولياست چنانكه در نهج البلاغه از آن با اين منظر تجليل شده است: «ومتجر أولياء الله» (نهج البلاغه، حكمت131، بند6). دنيا به معناي اعتبارهاي وهمي و قراردادهاي خيالي و هوا مداريها و هوسبازيها، مذموم و ابزار غرور است. حكيم يا متكلّمي كه از آن بر حذر است و ديگران را نسبت به آن تحذير ميكند بر اساس حُسن و قبح اخلاقي است كه خويشتن را حفظ و جامعه را نصيحت ميكند، ولي عارف چون باطن چنين لهو و لعبي را ميبيند و از درون آن آگاه است، از آن جهت كه صورت زشت آن براي وي مشهود است از آن اجتناب و ديگران را نيز تحذير ميكند.
امير المؤمنين(ع) درباره دنيا بهمان معنايي كه بيان شد چنين فرموده است: «والله لَدنياكم هذه أَهون فَي عَيني مِن عِراق خنزيرٍ في يد مجذومٍ» (همان، حكمت 236)؛ سوگند به خدا، دنياي شما در نظر من از استخوان خوكي كه در دست شخص مبتلا به جذام باشد بيارزشتر است. چون حضرت علي(ع) در ملكوت اشيا نظر داشت از منظر ملكوتي باطن دنيا را همچون استخوان مردار يك حيوان حرام گوشت ميداند كه مصرف كننده آن نيز به حَسَب ظاهر فرد غيرمسلمان است و از آن جهت كه جذام گرفته و بيماري صعب العلاج و واگيردارد چيزي كه در دست اوست مورد رغبت هيچ عاقلي نيست و تنها سفيه است كه آزادمندانه به آن مينگرد.
قريب به اين تعبير، مطلبي است كه كسي نيمه شب حلواي خوش طعمي را به بهانه هديه و در واقع حيال رشوه به حضور آن حضرت(ع) آورد كه آن حضرت درباره حلواي مزبور فرمود: «كَأنّما عَجنت بِريق حَيّةٍ أو قَيئها» (نهج البلاغه، خطبه 224، بند8)؛ [گويا با آب دهان مار يا تهوّع كرده او خمير شده بود.]
: آية الله جوادي آملي
حيات عارفانة امام علي(ع)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.